طعم گیلاس پای قلعه حسن صباح
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۳۷۴۲۴۱
منطقه الموت در قزوین چند سالی است که به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شده؛ منطقه شرقی به مرکزیت شهر «رازمیان» و منطقه غربی به مرکزیت شهر «معلم کلایه». این منطقه از جنوب هم به مازندران و گیلان میرسد. نیم ساعتی که از قزوین به سمت الموت میرویم، ناگهان افت دما را احساس میکنیم. آخر بهار و مهای که آسمان و زمین را یکرنگ کرده.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایران آنلاین / حسن صباح را همه جهان میشناسند و قلعه افسانهایش «الموت»، نامی که با داستانهای هولناک از قاتلین اجیر شده درهم آمیخته. در کنار این افسانهها اما قلعه صباح طبیعتی دارد که با هر بار نگاه کردن به آن از خود میپرسید واقعاً اینجا چه کم از شمال کشور دارد؟ کوههای سرسبز و درختان گیلاس و آلبالویش در کنار جاده و دریاچه زیبای «اوان» و مناظر بکری که هنوز پای آپارتمانها و خانههای ویلایی به آن باز نشده، هوایی خنک و کوهستانی و... اما اگر یک الموتی این جملات را بخواند، با خود میگوید چه فایده از این همه تاریخ و زیبایی و سرسبزی، وقتی هنوز مردم منطقه از امکانات اولیه دور ماندهاند و مجبورند هر زمستان خانههای خود را رها کنند و به قزوین و تهران بروند. با این همه جوانان الموتی راهی را پیش گرفتهاند که به نظرشان هم میتواند به جذب گردشگر کمک کند و هم باعث گردش چرخ اقتصاد روستاها؛ «اقامتگاههای بومگردی الموت» جایی که میتوان در آنها زندگی روستایی را کنار تاریخ افسانهای قلعه و داستانهای «اسماعیلیان» تجربه کرد.
منطقه الموت در قزوین چند سالی است که به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شده؛ منطقه شرقی به مرکزیت شهر «رازمیان» و منطقه غربی به مرکزیت شهر «معلم کلایه». این منطقه از جنوب هم به مازندران و گیلان میرسد. نیم ساعتی که از قزوین به سمت الموت میرویم، ناگهان افت دما را احساس میکنیم. آخر بهار و مهای که آسمان و زمین را یکرنگ کرده. گردنههای مه گرفته و سرد را با احتیاطی زیاد پشت سر میگذاریم چون هیچ قسمتی از جاده نه آسفالتی مطمئن دارد و نه هیچ کجا خبری از گاردریل است. حتی اگر مه هم نباشد، جاده مناسب رانندگی نیست. جادهای فراموش شده و به قول محلیها اولین محرومیتی که منطقه از آن رنج میبرد. در راه دشتهای وسیع در پای رشته کوههای سر به فلک کشیده البرز آنقدر خودنمایی دارد که نمیتوان گفت زیبایی. آنچه میبینید، چیزی فراتر از زیبایی است.
به شهر معلم کلایه میرسیم که هیچ چیزش به شهر نرفته. این شهر در واقع تنها یک راسته یک کیلومتری است با کوچههای خاکی که دو طرفش پر از مغازه است و مردم روبهروی مغازهها نشستهاند. با دیدن ما که غریبهایم، هر کدام با لبخند تعارفی برای خرید میکنند. از دشتها و مزارع برنج میگذریم و بعد از پلی با نردههای زرد رنگ به روستای شهرک میرسیم. حسین شهرکی با لباس گلی و کلاه لبهداری خاک گرفته و چکمهای که نشان میدهد تازه از زمین کشاورزی برگشته به استقبال میآید. 37 ساله است و کارشناسی ارشد جغرافیا با گرایش برنامهریزی توریسم.
اقامتگاه بومگردیاش 10 اتاق کاهگلی است با سقفی چوبی و پنجرههایی مشبک که به قول خودش از صد سال پیش به جا مانده با بالکنی که دورتادور حیاط پیچیده و حوضی فیروزهای زیر درختان آلبالو؛ پر رنگ و تر و تازه. کنار هر ستون بالکن هم گلدانی شمعدانی یا گل کاغذی جا خوش کرده و از پشت بام درختانی خودرو تا زمین پایین آمدهاند.
حسین متولد روستای شهرک است و در کنار زندگی روستایی کسب و کار بومگردی هم به راه انداخته که به قول خودش «کار دل» است. البته تحصیل در رشته مرتبط و علاقه خودش به زندگی در روستا هم به او کمک کرده. حسین میگوید: «پدر و مادرم هم قبل از انقلاب تجربهای 13 ساله در این زمینه داشتند و در خانه قدیمیمان همین کار را میکردند.»
او معتقد است بومگردی، هم میتواند باعث حفظ فرهنگ روستایی شود و هم اقتصاد روستا را روی ریل توسعه میاندازد: «بومگردی مخاطب خودش را دارد. کسانی که مخاطب این داستان هستند، به محیط زیست کشور احترام میگذارند. اینجا صرفاً محل خوابیدن نیست.
این طور مجموعهها باعث میشود مسافران خسته از زندگی شهری، به یاد نیاکان خود بیفتند. اینکه تا حالا به چه شیوهای زندگی کردهاند، چطور امرار معاش میکنند و محصولاتی که سر سفره آنهاست، چطور تولید میشود؟»
او یکی از بزرگترین مشکلات این کار را نبود زیرساخت مناسب در الموت میداند: «مهمترین مسأله بحث راه و دسترسی و ضعف خطوط تلفن و اینترنت است. وقتی ما نمیتوانیم یک ایمیل باز کنیم، چطور میتوانیم بازاریابی کنیم؟ بخصوص برای خارجیها که از طریق اینترنت با ما ارتباط میگیرند.
نبود اینترنت مشکل دیگری هم ایجاد میکند؛ اینکه مدت اقامت مسافران را پایین میآورد. کسی که میخواهد چند روز اینجا بماند نباید که از کل زندگی عقب بماند. ما سه سال است درحال نامهنگاری هستیم و هنوز هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده. ولی مسئولین همیشه قول مساعد میدهند و دائم ما را برای تأسیس این اقامتگاه تشویق میکنند.»
او برای ما از سازوکار زندگی در اقامتگاه بومگردی میگوید؛ گوشه حیاط را نشان میدهد که اجاقی هیزمی است و قابلمههای بزرگی که در نبود مسافر چیزی در آنها نمیجوشد: «اینجا غذا را روی اجاق درست میکنیم و اگر مسافران دوست داشته باشند، میتوانند خودشان هم در درست کردن غذا به مادرم کمک کنند.
یکی برنج آبکش میکند و دیگری کنار دست مادرم میایستد تا روش پخت غذاهای محلی مثل «کمرگل» را یاد بگیرد.» او میگوید 6 اقامتگاه بومگردی دیگر هم در الموت شرقی و غربی فعال است که همه آنها با همین مشکلات روبهرو هستند.
حسین با خنده از مشکلات کار میگوید و اینکه مأمورین بهداشت وقتی میبینند غذا روی هیزم درست میشود، گیر میدهند و انتظار دارند موقع پختن غذا پشت اجاق هود روشن کنیم در حالی که مسافران برای خوردن چای ذغالی و برنج دودی به این اقامتگاهها میآیند: «متأسفانه هنوز ارگانهای مربوطه، شناخت مناسبی از این طور اقامتگاهها ندارند. مثلاً بانک میخواهد وام بدهد، میگوید چرا سقف شما آهن ندارد یا از سنگ استفاده نکردهاید؟ درحالی که جذابیت یک خانه روستایی به نبود این مصالح است.»
یکی دیگر از مشکلات الموت غربی نبود درمانگاه و پزشک است. هرچند به تازگی برای بیماران اورژانسی خطوط هوایی ایجاد شده و با هلی کوپتر آنها را به شهر انتقال میدهند اما برای بیماران غیر اورژانسی دارو و درمانی در کار نیست و تنها پزشک این اطراف هم به خاطر پراکندگی و زیاد بودن روستاها نمیتواند در درمانگاه بماند و مدام مجبور است از این روستا به آن روستا برود.
در راه رفتن به «گازرخان» و قلعه «حسن صباح» نمیشود از مناظر بینظیر الموت چشم پوشید. تا چشم کار میکند، باغهای گیلاس است و کوههای یکسر صخرهای با اشکالی عجیب و غریب. روستای گازرخان در پایین دست قلعه حسن صباح روستایی تاریخی است که چهارصد پله تا قلعه راه دارد. پایین پلهها میایستم و از دور تماشا میکنم و حسرت میخورم. این نقطه همان جایی است که غربیها بسیار بسیار دربارهاش نوشتهاند و افسانه بافتهاند. کافی است کسی راهنمایشان شود و بگوید قلعه «اساسین»هایی که آن همه دربارهشان میخوانید و مینویسید، اینجاست.
فرصت اندک است و باید تا روستای زرآباد برویم. از راهی میانبر به دریاچه اوان میرسیم چون محلیها میگویند راه زرآباد در حال آسفالت است. اوان را از فراز کوهها میبینم. دریاچهای که از چشمههای زیر زمینی میجوشد و خدا را شکر هنوز زنده و شاداب است. مسافران زیادی دور و برش اتراق کردهاند. چند نفر مشغول شنا هستند و بچههای کوچک در حال آب بازی. اوان را دور میزنیم و از راه جنگلی بالاخره به زرآباد میرسیم.
با پرس و جو از اهالی، محل اقامتگاه بومگردی میلاد حسینی را پید ا میکنیم. خانه زیبایی در لبه یک دره سرسبز و آباد. او هم مثل حسین کار و کاسبی خانوادگی راه انداخته و با کمک همسر و مادر و عمه، چرخ اقامتگاه را میچرخاند: «متأسفانه غیر از پنجشنبه و جمعه ما گردشگر کمی داریم.
تعرفههای آب و برق خیلی زیاد است و به خاطر نبود گاز، مجبوریم زمستانها برای گرم نگه داشتن خانه از برق استفاده کنیم که این باعث میشود خرجمان زیاد شود.» از او میپرسم آیا حضور گردشگران باعث تغییری در این روستا شده؟ میلاد با خنده میگوید: «یکی از بزرگترین تغییرات این است که اینجا همه به یاد گرفتن زبان انگلیسی علاقهمند شدهاند. از رانندههای تاکسی که گردشگران خارجی را به قلعه میبرند گرفته تا سوپر مارکتیها. همسرم به تازگی کلاس زبان دایر کرده تا به صورت مقدماتی به آنها انگلیسی یاد بدهد.»
او از فروش محصولات لبنی روستا میگوید و اینکه خود او هم برای پخت غذا از همین محصولات محلی استفاده میکند که این کار باعث رونقی هرچند کم در زرآباد شده.
در اقامت نیم روزه در الموت فرصت دیدن همه آثار تاریخی آن را نداشتم. اما با هر روستایی که صحبت کردم، از مکانهایی گفت که حتی هنوز هم کسی نمیشناسد و نامی از آنها هم نشنیده است؛ از قلعههایی نادیده و ناشنیده، مثل «میمون دژ» و «دژ لمبسر» تا «چنار خونبار» و صخرههای «اندج» و...
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۳۷۴۲۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قلعه خواجه لرزید
به گزارش خبرنگار مهر، ساعت ۱۴:۱۹ امروز منطقه قلعه خواجه در استان خوزستان با زمین لرزهای به قدرت ۳.۴ ریشتر تکان خورد.
این زمین لرزه در طول جغرافیایی: ۴۹.۴۳، عرض جغرافیایی: ۳۲.۱۲ و عمق ۶ کیلومتری زمین روی داد.
این زلزله در ۱۰ کیلومتری قلعه خواجه (خوزستان)، ۲۲ کیلومتری مسجد سلیمان (خوزستان)، ۳۹ کیلومتری لالی (خوزستان)، ۱۱۳ کیلومتری اهواز و ۱۳۶ کیلومتری شهرکرد رخ داد.
کد خبر 6091158